همهی ما با دنیای سینمایی مارول آشنایی داریم. حتی اگر نام “مارول” برایمان ناآشنا باشد، قطعا ابرقهرمانهایی مثل مرد آهنی، مرد عنکبوتی، بتمن و … را میشناسیم. دنیای سینمایی مارول (Marvel Cinematic Universe) که با نام مخفف MCU شناخته میشود، یک دنیای داستانی است که از دل کمیک بوکها بیرون آمده است. کمیک های مارول داستانهایی است با محوریت شخصیتهای ابرقهرمانی که مارول استدیو، آنها را به پرفروشترین فیلمهای تاریخ سینما تبدیل کرده است. طرفداران مارول یا اصطلاحا “مارول فَن”ها از سالها پیش قصهی این قهرمانان را در کمیک بوکها و فیلمهای سینمایی دنبال میکنند. دنیای سینمای مارول پرفروشترین و بزرگترین فرانچایز تاریخ سینما بوده و رئیس آن کوین فایگی (Kevin Feige) است. مرد آهنی (۲۰۰۸) نخستین فیلمی بود که از این مجموعه منتشر شد و فاز اول دنیای سینمایی مارول را کلید زد.
“من فکر میکنم برای هر چیزی سرنوشتی وجود دارد.”
رابرت داونی جونیور (بازیگر مرد آهنی)

دنیای سینمایی مارول یا همان MCU تاکنون 23 فیلم ساخته که قطعا به تعداد آن افزوده خواهد شد. فیلمهای ابرقهرمانی خارقالعادهای که مجموع باکس آفیس فروش جهانی فیلمهایش به عدد 22.39 میلیارد دلار رسیده است. نیاز به توضیح نیست که رکوردار پرفروشترین فیلمهای تاریخ سینما از آن کمپانی مارول است. شاخصترین فیلم این کمپانی در حضور جشنوارهای فیلم Black Panther است که با سه جایزهی اسکار و نامزدی بهترین فیلم، پر افتخارترین فیلم این کمپانی به حساب میآید. رابرت داونی جونیور، ساموئل جکسون، بری لارسون و لوپیتا نیونگو از جمله بازیگرانیاند که با کمپانی مارول همکاری داشته و توانستهاند نامزد دریافت جایزهی اسکار بهترین بازیگری شوند و برخی از آنها توانستهاند این جایزه را با خود به خانه ببرند. اگر بخواهید عظمت کمپانی مارول را بهتر درک کنید، کافی است توجه شما را به این نکته جلب کنم که ایلان ماسک، یکی از ثروتمندترین آدمهای روی زمین، برای فیلم مرد آهنی2 که از ساختههای کمپانی مارول است به ایفای یک نقش کوتاه پرداخته است. اما پیش از تمامی این افتخارات، باید به تاریخجهی پیدایش کمیک های مارول بازگردیم. جایی که جک کربی و استن لی، پس از پشت سر گذاشتن ماجراهای فراوان مارول کمیکس را به جهان معرفی کردند.
” جک کربی ” خالق شخصیتهای کمیک های مارول
تا به امروز حماسیترین صحنهای که دنیای سینمایی مارول خلق کرده است را در Avengers: Endgame میبینیم. جایی که در میان آوارهای انتقام جویان در نیویورک، دهها قهرمان مارول به میدان جنگ یورش میبرند تا در مقابل تانوس و ارتشش بجنگند. تفنگها و اسلحههای آنها آمادهی شلیک است اما بیشتر از همه، آنها آمادهی نبرد تن به تن هستند. حتی شاید تعداد کمی از طرفداران سینمای مارول این مساله را بدانند که پایان این جنگ باشکوه ما را به آغاز این مسیر بازمیگرداند. به نبردهای تن به تن و مشت زنیهایی جک در قسمت پایین ایست ساید شهر نیویورک در اوایل قرن بیستم.

جیکوب کارتزبرگ (Jacob Kurtzberg) معروف به جک کربی در محلههای پایین دست نیویورک بزرگ شد. جایی که در آن این مبارزات تن به تن شکلی واقعی داشت. جک پسر مردی یهودی و اتریشی الاصل بود که یک جنگجوی تمام عیار آمریکایی به حساب میآمد. برای او جنگیدن نه قصه و داستان، بلکه یک سبک زندگی بود. جک در مجلهی کامیکس که در سال 1990 منتشر شده است میگوید:
میدانید، آن وقتها مشتها واقعی بود. عصبانیت واقعی بود. ما دنبال همدیگر میدویدیم. روی پلههای اضطراری و روی پشت بامها و از طناب رخت بالا و پایین میرفتیم. ما در میان این بازیها و شیطنتها آسیبهای جدی میدیدیم.
در حالی که ایست ساید به جک یاد میداد که بجنگد، جک بیشتر این مبارزات را نقاشی میکرد. جک کربی کمیک هایی را میساخت که با توجه به برخی گرایشهای ایست ساید، به مبارزه میپردازند و میجنگند.. کمیک هایی که شخصیتهایی همچون کاپتان آمریکا، هالک، مردان ایکس و … خلق کردند و این آغاز راه مارول است.
جنگ بین دو کمپانی مارول و دیسی در دههی 50 میلادی
پس از جنگ جهانی دوم، با شکست آلمان نازی و تسلیم امپراتوری ژاپن، قهرمانان نجات دهندهی جهان مورد بی مهری قرار گرفتند. در سال 1950، کاپیتان آمریکا قربانی تغییرات زمانه شد و عنوان او لغو شد. همراه با یکی از ناشران «مارتین گودمن». گودمن به جای سوگواری برای کاپیتان، به سمت کمیک بعدی خود رفت: اطلس. اما هفت سال بعد، آن خط نیز محکوم به شکست به نظر میرسید.

با فروپاشی اطلس، دی سی کامیکس (DC Comics, Inc) برای نجات جهان دست به خلق شخصیتهای تازه زد. در دهه 1950 ابر قهرمانهای دی سی پیشرفت چشمگیری داشتند. کمپانی DC سوپرمن، بتمن و واندر وومن را داشت ، اما بیشتر میخواست. به گفته رید تاکر نویسندهی کتاب “نبرد پنجاه سالهی بین دی سی و مارول” کمپانی DCبه گودمن مبلغ 15000 دلار برای خرید سه شخصیت در اطلس پیشنهاد داد: ساب مارینر، انسان مشعل و کاپیتان آمریکا. اما جواب مارول منفی بود.تاکر در این خصوص مینویسد:
«گودمن این پیشنهاد را در نظر گرفت، اما در نهایت آن را نپذیرفت و از آن عبور کرد. تصور کنید اگر آن معامله انجام میشد، جهان امروز چقدر متفاوت میشد.”
ابرقهرمانها پس از جنگ جهانی دوم…
با محو شدن قهرمانان از صحنه کمیک پس از جنگ جهانی دوم، عناوین ترسناک و جنایی به منصه ظهور رسیدند. به زودی، این داستان های مبهم توجه رهبران دوران جنگ سرد را به خود جلب کرد. روانپزشک فردریک ورتام، نویسندهی کتاب تأثیرگذار “اغوای بیگناهان” استدلال میکند که محتوای کمیک قطعا برای افراد تأثیرپذیر، بهویژه کودکان، مضر است. ورتام در جلسه استماع کمیته فرعی سنای ایالات متحده در سال 1954 در مورد بزهکاری نوجوانان گفت:
“من فکر می کنم هیتلر در مقایسه با صنعت کتاب های مصور مبتدی بود.”

با این که استدلالهای اینچنینی در حال حاضر احمقانه به نظر میرسد، اما واقعیت داشت. در آن زمان، این مساله یک تهدید جدی برای کسانی بود که عاشق کمیکها و قهرمانان بودند. شیرل رودز در کتاب «تاریخ کامل کتاب های کمیک آمریکایی» اشاره کرد که جنگ صلیبی ورتهام یک “ضربه نزدیک به مرگ” برای کمیک ها بود. صنعت گران این حوزه به سرعت ادارهی کمیک را برای نجات خود تشکیل داد. واحد خودپلیسی تلاش کرد تا با درهم شکستن خلاقیت، انتقادها را کمرنگ کند. عناوین ترسناک از بین رفتند، کتابهای جنایی بی صدا و محو شدند. اما هنوز هم ناشران برای پول حاضر بودند خون بریزند. ژانر ابرقهرمانی از همه ضعیفتر بود. تقریباً هر عنوانی که دارای یک فرد خوب شنلپوش بود توسط تخمهای پارانوئید از بین رفت. سپس، وقتی همه گمشده به نظر میرسید، ابرقهرمانان ناجیهای خود را پیدا کردند.
استن لی وارد میشود…
در سال 1960، دی سی شخصیت های اصلی خود از جمله سوپرمن، بتمن، واندر وومن، فلش، گرین لنترن و آکوامن را در کتاب جدیدی به نام لیگ عدالت آمریکا قرار داد و به موفقیت فراوانی رسید. مشخص شد که مخاطبان نه تنها همچنان ابرقهرمانان را دوست داشتند، بلکه دوست داشتند ابرقهرمانان زیادی را ببینند که کارهای ابرقهرمانی را با هم انجام میدهند.

مارتین گودمن در تایملی اطلس متزلزل، که به زودی به عنوان مارول شناخته میشود، به این مساله توجه ویژهای داشت. بر اساس یکی از نسخههای افسانههای کمیک (کتابی به نام قهرمانان بیشتر کمیک)، گودمن به «پسر عموی همسرش» که تنها کارمند تحریریه بود، اشاره کرد تا تمام تمرکز خود را روی مسالهی ابرقهرمانها بگذارد و پس از آن خوانندگان با کارمندی که وظیفه دارد موفقیت لیگ عدالت را تکرار کند، آشنا میشوند . این کارمند ساده همان “استن لی” است.
تاریخ به ندرت توسط افراد شاد و راضی از زندگی ساخته میشود. در سال 1961، استن لی هیچکدام از این دو ویژگی را نداشت. او از نوجوانی در اواخر دهه 1930 سردبیر اصلی آثار کمیک مارتین گودمن بود و در حرفهی خود موفقیت چندانی را کسب نکرده بود. استن بعدعا به نشریهی “وب آو استوری” در این باره میگوید:
من شغل ثابتی داشتم، اما رضایتبخش نبود.
استن که در شهر نیویورک به نام استنلی لیبر متولد شد، با رویای نوشتن رمان بزرگ آمریکایی بزرگ شد. او نام مستعار استن لی را خلق کرده بود، تا نام واقعی خود یعنی استنلی لیبر را برای آثاری که هنوز در راهند حفظ کند.برای همسر استن لی پنهان نبود که شوهرش میخواست دنیای کمیکها را ترک کند. به گفته استن، جوآن لی از او خواسته است که فقط یک عنوان دیگر خلق کند، اما این بار آن را هر طور که میخواهد انجام دهد. استن به یاد میآورد که همسرش به او میگفت. “تو که به هر حال میخوای استعفا بدی.”

همانطور که لی، داستانسرای چیره دست، به یاد میآورد، او از نصیحت همسرش استفاده کرد و یادداشت مارتین گودمن در مورد لیگ عدالت را گرفت و همراه با یک هنرمند مستقل به نام جک کربی، اولین عنوان موفق را برای خط جدید مارول کمیک گودمن خلق کرد: با نام چهار شگفتانگیز.
اشکهای استن لی دلیل ظهور مارول کمیکس بود…
جک کربی از روزهای اولیه حضورش در مارول تا پایان زندگیاش در سال 1994، نه خوشحال بود و نه راضی. حداقل تا جایی که به رابطهاش با استن لی مربوط میشد. کربی برای اولین بار لی را در دهه 1930 در کمیک تایملی مارتین گودمن ملاقات کرد، جایی که کربی قبلاً یک هنرمند شناخته شده بود و استن لی نوجوانی تازه وارد. کربی بعدها در این باره به کامیکس ژورنال گفت:
من فکر میکردم استن لی یک آفت آزار دهنده است.

لی هرگز با کربی رشد نکرد، و کربی در این باره میگوید که استن در هیچ کاری تقریبا با او همکاری نکرد.به گفته کربی، داستانهای اصلی لی بیسابقه بود. کربی به کامیکس ژورنال گفت یک روز در دفتر توقف کرده تا شاهد ورشکستگی کسب و کارشان باشد. او میگوید استن لی روی صندلی نشسته بود و گریه میکرد. کربی در همان لحظه و شاید از سر ترحم به لی گفت که از این پس عناوین پولساز برای آنها ایجاد خواهد کرد و این اشکهای لی بود که دلیل ظهور مارول کامیکس یا همان کمیک های مارول شد. کربی میگوید:
میدانستم که میتوانم این کار را انجام دهم، اما باید شخصیتهای تازهای پیدا میکردم که هیچکس قبلاً آنها را ندیده بود.من با The Fantastic Four آمدم. من با Thor آمدم.هر چه برای فروش کتاب نیاز بود به ذهن من خطور میکرد.
پایان جنگ کربی و لی بر سر تصاحب کمیک های مارول
اینکه کربی در تکرارهای مختلف Fantastic Four، Thor، Iron Man، Hulk، Ant-Man، Nick Fury، Avengers، Black Panther و بسیاری دیگر با لی (و گاهی اوقات دیگران) اعتبارش رو تقسیم میکرد، به قول خودش نتیجه «بزدلی» بود. کربی گفت به جای رویارویی با لی، سرش را پایین انداخته بود و به تولید ادامه داد.

اما جنگنده پایین ایست ساید برای همیشه ساکت نماند. کربی سالها با مارول بر سر حقوق آثار هنری خود بحث کرد. بعداً، در سال 2009، درست زمانی که MCU در حال ریشه دواندن بود، وارثان کربی هالیوود را با شکایتی برای کنترل تقریباً همه شخصیتهای اصلی مارول، از جمله مرد عنکبوتی (که کربی گفت که او خلق کرده است) به چالش کشیدند.
توافقی در سال 2014 بین املاک کربی و مارول اینترتینمنت به این نبرد حماسی پایان داد، اما اعتبارات سازنده با لی تقسیم شده باقی ماند. اختلافات نیز همچنان وجود داشت، به شکلی که مسلماً تمامی این درگیریها بر MCU تأثیر میگذارد.
منبع: Cnet.com
نظرات کاربران