فیلم “شب های روشن” به کارگردانی فرزاد موتمن یکی از فیلم های ماندگار سینمای ایران است. یک فیلم شاعرانه با بهره مندی از ماهیت ادبی رمان مشهور ” شبهای روشن” اثر داستایوفسکی، که فیلمنامهی آن را سعید عقیقی به رشتهی تحریر درآورده است. فرزاد موتمن کارگردانی است که اگر به کارنامهی فیلم سازی او نگاهی بیاندازیم، فراز و نشیبهای زیادی داشته است. گاه مجبور به ساخت فیلمهایی برای گیشه شده ( به عنوان مثال فیلم پوپک و مش ماشاالله ) و گاه سراغ دلمشغولیهای خودش رفته و فیلمی نظیر شبهای روشن را ساخته است.اما حتی همین یک فیلم کافی است تا نام او در لیست کارگردانان بزرگ سینمای ایران قرار بگیرد. فیلم “شبهای روشن” اولین حضور جدی “هانیه توسلی” و “مهدی احمدی” به عنوان بازیگر در عرصهی سینماست. بازی هر دوی آنها به قدری در این فیلم درخشان است که بعد از آن، هانیه توسلی به یکی از استارهای سینمای ایران تبدیل شد و مهدی احمدی با حضورش در فیلمهای گزینش شده ( که به حال و هوای شخصی او نزدیک است) به عنوان یکی از چهرههای شناخته شدهی سینمای ایران به حساب میآید. هنوز هم از فیلم شبهای روشن به عنوان بهترین اثر اقتباسی سینمای ایران یاد میشود.
پرسه زنیهای شبانه در خیابانهای روشن
فیلم شبهای روشن را بارها دیدهام. خوب به یاد دارم اولین شبی که با فیلم شبهای روشن مواجه شدم، به قدری برایم تاثیر گذار بود که پس از اتمام فیلم، با وجود اینکه شب از نیمه گذشته بود، بی محابا به خیابان زدم. ساعتها در خیابانهای پایتخت قدم زدم و شعرهایی که “سعید عقیقی” برای فیلمنامهاش انتخاب کرده بود را زیر لب زمزمه میکردم. وقتی برای اولین بار فیلم را دیدم، رمان شبهای روشن را نخوانده بودم. بعد از خواندن رمان دوباره به تماشای فیلم نشستم و آنچنان از تماشای دوبارهی فیلم متاثر شدم که به کلی رمان داستایوفسکی و ظرافت ادبی او را از یاد بردم. فیلمنامهی شبهای روشن سعید عقیقی به مراتب برایم ملموستر از رمان شبهای روشن داستایوفسکی بود. من هم مثل کاراکتر فیلم شبهای روشن این جنون را در خود داشتم که شبها از خانه بیرون بزنم و تا خود صبح به تنهایی در خیابانهای پایتخت قدم بزنم. بی آنکه با کسی همکلام شوم. من هم مجذوب ساختمانهای این شهر میشدم و احساس میکردم دیوارها را بهتر از آدمها میشناسم.من هم با اتفاقاتی که در این فیلم میافتد مواجه شدهام. از گیر دادنهای بی مورد مامورین گشت گرفته، تا ماشینهایی که تمام شب را در خیابانهای خالی ویراژ میدهند و در سر راهشان به هر دختری میرسند، متلک پراکنی میکنند. همهی اینها من را از آدمهای این شهر دورتر میکرد و بیش از پیش به تنهایی و خلوت خود میکشاند.
من بارها این فیلم را دیدهام. شبهایی که در آن روشنایی نیست. شبهای تیرهای که تنهایی درونم بیداد میکند. شبهایی که فقط باید با پرسه زدن در خیابانهای روشن شهر سپری شود.
دربارهی رمان “شب های روشن” اثر داستایوفسکی
در رمان داستایوفسکی شخصیت بی نام و نشانی که راوی داستان اوست، تمام شبهایش را با قدم زدن در خیابانهای پطرزبورگ میگذراند. شخصیتی خیالباف که در برقراری ارتباط با سایر آدمها با مشکلاتی روبرو میشود و تنها در خلوت خودش، با سیر و سلوکی عاشقانه به دنبال خط پیوندی بین زندگی واقعی و خیالاتش است. ناستنکا دختر جوانی است که در یکی از این شبها در سر راه او سبز میشود و به خیالبافیهایش دامن میزند. در عین حال ناستنکا همان خط پیوندی است که خیالپردازیهایش را به واقعیتهای زندگیاش پیوند میزند. شبیه به شعلهای که یکباره گر میگیرد و بعد خاکستر میشود. فیودور داستایوفسکی در مرور چند شب، روایتی عاشقانه را بین آن دو رقم میزند. هر دوی این شخصیتها افرادی گم شده در زندگی واقعیشان هستند. هر دوی آنها به خیال پردازیهای یکدیگر دامن میزنند و در طی چند شب، آنچنان به هم نزدیک میشوند که جدایی بینشان غیر ممکن به نظر میرسد. اما پایان غافلگیر کنندهی این داستان، بالهای خیالبافی داستایوفسکی را میچیند و حقیقتی تلخ را نمایان میکند. فیلم سازان مختلفی در سرتاسر دنیا بارها از “شبهای روشن” داستایوفسکی اقتباس کرده و فیلمهایی را ساختهاند. رمان “شب های روشن” توسط مترجمان زیادی ترجمه شده است اما در حال حاضر، این رمان با ترجمهی ” سروش حبیبی ” توسط نشر ماهی به چاپ رسیده و به راحتی میتوانید آن را از فروشگاههای اینترنتی و مراکز شهر کتاب تهیه کنید.
فیلم های اقتباس شده از رمان شبهای روشن
- Le notti bianche (1957) by Luchino Visconti
- Belye nochi (1960) by Ivan Pyryev
- Chhalia (1960) by Manmohan Desai
- Four Nights of a Dreamer (1971) by Robert Bresson
- Shabhaye Roshan (2002) by Farzad Motamen
- Iyarkai (2003) by Jhananathan
- Ahista Ahista (2006) by Shivam Nair
- Saawariya (2007) by Sanjay Leela Bhansali
- Two Lovers (2009) by James Gray
چرا “شب های روشن” بهترین فیلم اقتباسی سینمای ایران است؟
اقتباس از آثار شاخص ادبی اتفاقی است که بارها شاهد آن بودهایم. کارگردانان بزرگ سینما از جمله “برگمان” و “کوبریک” و … بارها از آثار ادبی اقتباس کرده و فیلمهایی را بر اساس آنها ساختهاند. در ایران نیز بارها شاهد فیلمهایی بودهایم که اقتباسهای جا نیوفتادهای از آثار ادبی داشتهاند. اما به راستی مولفههای یک اقتباس درست چیست ؟
مهم ترین مولفهی اقتباس از یک اثر ادبی، حفظ برخی از ویژگیهای اثر اصلی است. در عین حال اگر آن اثر ادبی دچار تغییرات شخصی سازی شدهای نباشد، یک اثر اقتباسی به حساب نمیآید. اما مرز باریکی در این میان وجود دارد. وقتی فیلم شبهای روشن فرزاد موتمن را میبینیم، کاراکترها و حال و هوای داستان با وجود اینکه کاملا منحصر به فرد هستند ( انگار که یک قصهی مجزا از رمان داستایوفسکی است) اما به شدت به رمان نزدیک است. در واقع وقتی “مهدی احمدی” در نقش یک استاد دانشگاه در رشتهی ادبیات را در فیلم میبینیم، به نظر میرسد هیچ شباهتی به کاراکتر رمان داستایوفسکی ندارد، اما ویژگیهای اصلی این کاراکتر در روایت فیلم کاملا مشهود است. قصهای که در “شب های روشن” فرزاد موتمن به تصویر کشیده میشود، داستانی کاملا باور پذیر از جنس یک قصهی عاشقانهی ایرانی است. در رمان داستایوفسکی اما این روایت عاشقانه شکل دیگری دارد. مهمترین مساله این است که این همانندی و شباهت در عین حال که منحصر به فرد بودن اثر را در بر دارد، بیننده را به یاد اثر اصلی که رمان داستایوفسکی است میاندازد. در اغلب فیلمهای اقتباسی سینمای ایران، این مرز باریک گاهی در هم شکسته میشود. یعنی با کاراکتر یا داستانی مواجه میشویم که یا شباهت بیش از اندازهای با داستان اصلی دارد و به یک اثر منحصر به فرد با دارا بودن ویژگیهای یک اثر خوب مواجه نمیشویم. یا بعضا اثر اقتباسی آنقدر با اثر اصلی فاصله دارد که تنها رنگ و بویی از آن اثر را گرفته و کاملا به یک اثر مجزا تبدیل میشود که به سختی میتوان ویژگیهای مشترک با اثر اصلی را پیدا کرد.
نظرات کاربران