0

نگاهی دوباره به ” تئاتر ابزورد”

“تئاتر ابزورد” را در ایران با کتابی به همین نام به قلم مارتین اسلین می‌شناسیم. واژه‌ی ابزورد که مدت ‌هاست نقل دهان اهالی تئاتر شده است، یکی از مهم‌ترن مکاتب تئاتر عصر حاضر است که پیشگامانی همچون ساموئل بکت و اوژن یونسکو و هارولد پینتر با نگرشی دقیق به تبیین آن پرداختند. این مطلب نمی‌خواهد به معرفی تئاتر ابزورد بپردازد. مقاله‌ی زیر که از مجموعه یادداشت های مایکل بیلینگتون درباره‌ی جریان های تئاتری قرن ۲۰ است و در روزنامۀ‌ی گاردین به چاپ رسیده است، این پیش فرض را در نظر دارد که مخاطب با این واژه آشناست و می‌خواهد نگاه دقیق‌تری به “تئاتر ابزورد” داشته باشد. شاید در یک تعریف ساده و یک خطی بتوان گفت “تئاتر ابزورد” متاثر از تفکر معناباختگی است.

تئاتر ابزورد 3

در ادامه مقاله‌ی ” نگاهی دوباره به تئاتر ابزورد” به قلم مایکل بیلینگتون را می‌خواهیم:

برای هر صحبتی در باره‌ی «تئاتر ابزورد» باید ابتدا برگردیم به سال ۱۹۶۱؛ زمانی که مارتین اِسلین (Martin Esslin) کتاب جریان ساز خودش با عنوان «تئاترِ ابزورد» (The Theatre of the Absurd) را منتشر کرد. کاری که اِسلین با این کتاب انجام داد در واقع معرفی یک جریانِ تازه در تئاتر بود که توسط افرادی مانند ساموئل بکت، اوژن یونسکو، ژان ژنه و ماکس فریش نمایندگی و رهبری می‌شد. اسلین در کتابش به خوبی شرح می‌دهد که اصولا واژه‌ی «ابزورد» (معناباخته) مترادف با «مسخره» یا «مضحک» (ridiculous) نیست.

اصطلاح «ابزورد» در واقع ریشه در ایده‌ای دارد که آلبر کامو در سال ۱۹۴۲ طرح می‌کند. این‌که در جهانی که در آن باورها و اعتقادات پیشین آدمی رنگ باخته، زندگی هم معنای خودش را از دست داده است.

اوژن یونسکو هم به شیوه‌ی موجز و بی رحمانه‌ی خودش همین مفهوم را بیان کرده و نوشته است: «اعمال انسانِ امروز بیهوده و معناباخته است،  چون ارتباطش را با ریشه‌های دینی، متافیزیکی و متعالی‌اش از دست داده است».

تئاتر ابزورد 2

 ولی بحث من این است که اگرچه «ابزوردیسم» هنوز برای ما یک پدیده‌ی تاریخی جذاب است، اما به نظر می‌رسد که شکل روزافزونی ارتباطش را با زمانه‌ی ما از دست داده است.

این درست است که جریان «ابزوردیسم» منجر به تولید چندین نمایشنامه شده است که نسبت به سرمنشاء خود در جایگاه بسیار والاتری قرار گرفته‌اند؛ نمایشنامه‌هایی نظیر «درانتظار گودو»، «روزهای خوش» و «آخرِ بازی» از ساموئل بکت که در ترسیم نظرگاه ما به تئاتر جایگاهی جاودان یافته‌اند، یا نمایشنامه‌هایی نظیر «آوازخوان طاس» و «صندلی ها» اثر اوژن یونسکو که هنوز هم لذتبخش و جذاب هستند. و یا مثلا می‌توان به نمایشنامه‌ی «آتش افروزان» اثر ماکس فریش اشاره کرد که به عنوان یک هجویه‌ی تکان دهنده که هنوز هم مطابق روز است و تازگی خود را دارد. این نمایشنامه داستان یک شهروند طبقه‌ی متوسط را روایت می‌کند که با چشمان خود می‌بیند چگونه «آتش‌ افروزان» در خانه‌‌اش مستقر می‌شوند و بشکه‌های بنزین را برای به آتش کشیدن خانه‌اش از پله ها بالا می‌آورند، بدون این‌که او جرات جلوگیری از فاجعه‌‌ای که تهدیدش می‌کند را داشته باشد.

ولی امروز که من پس از چند دهه دوباره کتاب اسلین را ورق می‌زدم، به شدت از دیدن فهرست نام‌های نویسندگانی که اسلین در این کتاب با حرارت از آن‌ها دفاع کرده است، تکان خوردم؛ نویسندگانی از آرتور آداموف (Arthur Adamov) تا اسلاومیر مروژک (Slawomir Mrozek) که امروزه – جز در میان متخصصان تئاتر – دیگر نامی از آن‌ها برده نمی‌شود.

تصویری از نمایش در انتظار گودو

تئاتر ابزورد در روزگار ما…

«ابزوردیسم» در روزگار خود اهمیت بسیار زیادی داشته، اما شاید آن‌چه که ما امروزه از «درام» و تئاتر مطالبه می‌کنیم چیزی فراتر از یک فریاد غمناک در موقعیتِ پوچ و بیهوده‌ی بشری است. ما در جهانی زندگی می‌کنیم که با بحران های اقتصادی، ناآرامی‎های اجتماعی، تروریسم بین المللی و تغییرات زیست محیطی مواجه است. و اگرچه نمایشنامه نویسان آزادی کامل دارند که به وقایع به شیوه و روش دلخواه خود واکنش نشان دهند، اما از سوی دیگر تمام شواهد نشان می‌دهد که مخاطبان بیشتر تشنه‌ی دانستن و روشنگری هستند.

من برای کتاب اسلین ارزش زیادی قائل هستم، اما در عین حال می‌توانیم بگوییم که او نویسندگان متعددی – که به سنت‌های متفاوتی تعلق داشته‌اند – را با طنابی به اسم «ابزوردیسم» به هم بسته است.

به عنوان مثال یکی از این نویسندگان، که اسلین به عنوان برجسته‌ترین نمایشنامه‌نویس «ابزورد» از او یاد می کند، هارولد پینتر است. با اینکه پینتر نیز وامدار کسانی همچون بکت و کافکا است، اما هیچگاه زندگی را یک بازی بی‌معنا فرض نکرده است. پینتر درواقع همیشه از «ابزوردیسم» فاصله‌ی زیادی داشته و از نمایشنامۀ «جشن تولد» به بعد، غالبا جهانی را ترسیم کرده که قابلیت تغییر دارد. یا همینطور دربارۀ ادوارد آلبی، نویسنده‌ی دیگری که جزو این جریان انگاشته شده، می‌توان گفت که او بیشتر از آن‌که کابوس‌های خصوصیِ انسانی تنها را به تصویر کشد، راوی واقعیاتِ زندگی شهری معاصر خودش بوده است.

تئاتر ابزورد 1

سوءتفاهم نشود، من خودم هم هنوز گاهی از کشف و خواندن بعضی از آثار کمتر شناخته شد‌ه‌ی ابزوردیست ها لذت می‌برم. به عنوان مثال همین مدتی پیش با نمایشنامه‌ای از فریش تحتِ عنوان «Count Oederland» مواجه شدم که در آن به طرز بی‌رحمانه‌ای ارزش “نظمِ دیوانه وار و سفت و سخت” در باور آلمانی/سوییسی را به سُخره گرفته است.

ولی من فکر می‌کنم که ما باید ( فراتر از تعداد اندکی آثار شاخص و شناخته شده که هنوز هم اهمیت خود را حفظ کرده‌اند) به «ابزوردیسم» آنگونه که واقعا هست نگاه کنیم: به عنوان جریانی که نیروی پیشبرنده‌ی خود را از دست داده است؛ جریانی که در بیان پیچیدگی‌های جهانِ امروزِ ما، به سختی می‌تواند کمکی کند.

مطالب بیشتر بخون…

تئاتر ویروسی در جهان پَسا کرونا

“ بازیگری چیست ” پروازی به سوی سرزمین خیال

“معماری و صحنه نمایش”

نظرات کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مشاهده بیشتر